روی دلم دراز کشیدم مرد نشسته روی مبل . داره قصه میگه . قصه جنگهای صلیبی و سرهای بریده . بعد شعر میخونه از یک لرد انگلیسی . لیوان شرابم و میزارم روی پاتختی . میچرخم ذل میزنم به سقف . موهام از کنار تخت آویزونه . میرسه به زمین .
مدتها هر تصویری حتی تنم توی آینه تورو یادم مینداخت . سالها گذشته . الان کمتر میای و میری . گاهی خوابت و میبینم . ماههای اول هر شب خواب میدیدم که کنارم دراز کشیدی و با گریه از خواب میپریدم . حالا همیشه خواب رفتنت و میبینم .
رامین جهانبیگلو من و یاد تو میندازه . کفشهای گل دار روی زمین وقتی که مرد منتظر ایستاده تا باهم از در اتاق بریم بیرون . موهایی که دیگه کوتاه نیست . حلقه های طلا. سفره های عقد . اخوان ثالث . ...
چجوری بعد از تو میشه عاشق یک مرد ایرانی شد؟ چجوری میشه بعد ازتو به دستهایی که خط مینویسن اعتماد کرد ؟
مرد هیچ شباهتی به تو نداره . هیچکدومشون هیچ شباهتی به تو ندارن ...
No comments:
Post a Comment