Sunday, January 23, 2011

صبح : زن روی ویلچ منتظر بود شوهرش بیاد دنبالش . زن روبروم مادر شوهرش و آورده بود که موهاش و رنگ کنه . زن ایرانی راجب جوش صورت با تلفنش حرف میزد . من منتظرم . منتظر درد و مدام از خودم میپرسم که چرا؟ هر ماه؟ که چی بشه .

زن عرب با ظرف موم داغ کنار تخت ایستاده و سخنرانی میکنه که باید با تو حرف بزنم و باید شوهر کرد و هر دختر خوبی دلش میخواد که شوهر کنه . زن عرب حرفها رو دونه دونه انتخاب میکنه و تو دهن من میزاره . من نیمه لخت دلم میخواد که فرار کنم . از زن. از چاقویی که دستشه و از کلمه هایی که روی تخت میچسبند و از تو . زن اصرار داره که من حتما امشب با تو حرف بزنم و حتما یادت بندازم که چند ساله شده ام .

ساعت پنج بعد از ظهر :‌میپرسم ازت برای امشب . تصویر زن عرب هنوز جلوی چشممه . دخترک جلوی پای من روی زمین نشسته . من سالها با مردی زندگی میکردم که هر دوهفته یک بار از من میپرسید که چطوری میتونم راحت بشینم و پام و بزارم توی تشت آب وقتی زنی جلوی پای من روی زمین نشسته . و من هیچوقت جوابی براش نداشتم . کتاب روی پای من میگه که همه خوبن. و همه چیز خوبه . تو خوبی؟ پوکر اما خوب نیست . باخت آخرت بیشتر از حد تو بوده حتی . کتاب روی پای من راست میگه .

ساعت ۱۱ شب . پسرکی که روبروی من ایستاده بود ایرانیه . من و مردهای ایرانی؟ گروهی کنار ما ایستاده اند که زبان تورو حرف میزنند . من عاشق این کلمه های به هم تابیده ام . تلفنت و جواب نمیدی . من مست نیستم . وقتی مست نیستی و همه آدمهای دورورت مستن همه چیز یک جوری مسخره است . پسرک میپرسه که حاضرم برقصم ؟ بچه است . از من چند سالی کوچیکتره . میگم باشه . دستهاش روی تنم میلغزه . من به تو فکر میکنم . چرا؟ چون مست نیستم؟ \چون بی موقع عاشقت شدم؟ حوصله پسرک و ندرام . تو کجایی؟ سر میز پوکر؟ چرا جواب نمیدی/؟ پسرک و ول میکنم میرم دنبال دوستم . جایی کنار بار مردی نگهم میداره . مرد هموطن توه . و من بارها باید بخودم یاد آوری کنم که فقط برای اینکه کسی هموطن توه و شبیه توه و مثل تو حرف میزنه دلیل نمیشه که من گنده ترین لبخندم و بزنم . مرد هموطنت خودش و معرفی میکنه و برادرش رو . چقدر شبیه توه و این شباهت چه احساس امنینتی میده به من وسط این سر و صدا . کیفی روی زمین افتاده . مرد میپرسه که آیا کیف منه و آخر جمله سوالیش میگه ؛ ها جان؟ دلم میخواد که مرد غریبه رو بغل کنم . من و مردهای ایرانی ایده خوبی نیست . مرهای ایرانی شبیه تو نیستند . مردهای ایرانی آخر جمله های سوالیشون نمیگند : (‌ها جان؟)

No comments:

Post a Comment