تو راه برگشتن من رانندگی میکردم . دوستش پشت خواب بود . . من به خوابم فکر میکردم که یعنی چی؟ که آیا من جایی پشت ذهنم فکر میکنم که مرد شبیه توه؟ که اینکه توی این سفر به این نتیجه رسیدم که به درد من نمیخوره باعث شده که احساسهام سر تو بالا بیاد ؟ دلم میخواست که بزنم کنار برم تو تاریکی جنگل . گفتم : هیچوقت بهت گفتم که ازدواج کردم ؟ داشت نگاهم میکرد گفت : دفعه اولی که بیرون رفتیم گفتی که آدمها گاهی بهای بیشتری برای اشتباههاشون میدن
No comments:
Post a Comment