Saturday, November 3, 2012

خود خرت که نمیفهمی چقدر توی گل رفتی . تا اینکه یک صبح شنبه / مریض / داری واسه خودت لای ملافه های سبز قل میخوری که تکست میاد که بیمارستانه که دیشب تصادف کرده . بعد سقف میاد روی سینه ات میشینه . میدونی که خوبه . میدونی که دارن میارنش خونه . اما تصویرش توی بیمارستان تنها تمام دیشب  بعد گریه ات میگیره . تکست بعدی میاد که نمیشه تو بری بیمارستان . تکست بعدی میاد که آدم باش . بعد نمیفهمی که کدومتون احمق ترین . اونکه میخواد هیچکس ندونه که تصادف کرده یا تو که داری پر پر میزنی برای تنی که تنها دیشب تا صبح توی بیمارستان بوده

No comments:

Post a Comment