Monday, March 28, 2011

من واقعا نمیفهمم که امروز چمه که چرا امروز؟ درس دارم . سه تا پیپر دارم تا شنبه و اصلا به بعدش نمیتونم فکر کنم . یک آدم تازه دارم که باید ببینم میخوام باهاش چی کار کنم . شب باید برم پیش دخترک بمونم که صبح از اونجا برم سر کار . اممممما :
زیر دلم تیر میکشه نمیفهمم چرا . از صبح تاحالا دلم تنگشه . نمیفهمم دل تنگ چیش دقیقا؟ دل تنگ اون خونه؟ دل تنگ تکیه دادنش به نرده های تخت وقتی که حاضر میشدم . دلتنگ قهوه درست کردن براش . باهاش مست کردن . دلتنگ فرهنگش/؟ زبانش؟ نمیفهمم چمه یا حتی چرا امروز؟
امروزی که وقت ندارم برای فکر کردن برای دلتنگی کردن . برای فکر کردن به هیچ چیزی به جز درس .
حالا چرا امروز ؟

No comments:

Post a Comment