Sunday, February 13, 2011

سنت که یکمی میره بالاتر . بعد از یک بار جدایی چند بار روی زمین حموم گریه کردن . هفت هشت بار تا تهش رفتن دیگه قلبت روی آستینت نیست . دیگه هیچکدومشون آخ ت رو در نمیارن . عاشقت نمیکنن . نه تحصیلکرده های کتاب خونده شون نه مردهایی که با دستهاشون کار میکنند و هیچ کاری به فوکو و اعتقادات فمینیستی تو ندارن . هیچکدوم شبها به خواب نمیان . از یک جایی به بعد دیگه حتی راجب به سکس نیست . پارتی هات و کردی عاشقی هات و هم حالا هی دلت میخواد یکی فقط یکی باز دوباره باعث شه یک لحظه صبر کنی و دوباره خودت و توی آینه ببینی یکی که دلت ذره ذره تنش و بخواد . اینجاست که میشینی روبروشون حرف میزنند و تو خوب گوش میدی بعد این همه مدت راحت میخونیشون لبخندهاشون و زیر نویس حرفهاشون و . اونجاست که میشه شطرنج . اونجاست که ساکت گوش میدی و گوش میدی و دم آخر آروم یک چیزی میگی و بعد در ماشین و میبندی و تو دلت میگی : کیش مات.
از یک جایی به بعد جنگ قدرته و تو منتظر مردی که جنگ نبازه اما بلد باشه چجوری باهات تانگو برقصه . هدف جنگ مرگ نیست . این جنگ فقط یک رقصه .

No comments:

Post a Comment