Sunday, October 21, 2012

دم دریا بودیم . همه بودند . بحث مو و اکستنشن بود . دورانی بود که هرجا میرفتم میومد و از دور می ایستاد نگاهم میکرد . من گفتم دلم نمیاد موهام و کوتاه کنم . دلم میخواد وقتی بچه دار میشم موهام بلند باشه مثل مامانم و فکر میکنم اگه الان کوتاه کنم دیگه تا اون موقع بلند نمیشه . دخترها داشتن سرم جیغ میکشیدند که تو هم سرویس کردی ما رو با بچه دار شدن . اون فقط لبخند میزد .

دیروز وقتی قرص و خریدم همونجا بازش کردم . کف دستم یک قرص سفید گرد بود . بچه توی ماشین منتظر بود براش از داروخانه بستنی بگیرم . باید میرفتم بیمارستان از اونجا . قرص کف دستم منتظر بود . منتظر بود که خیال من و کسی دیگر راحت شه که رحم من خالی است . توی ماشین که رسیدم قرص و خودم . زنگ زدم وقت گرفتم که موهام و کوتاه کنم .

No comments:

Post a Comment