Saturday, October 23, 2010

بیبی جان از کجا وظیفه من شد مراقب ایگو تو بودن؟ من بین دوستها وپسر خاله های تو اون دختریم که راحته و وسط شماها میشینه وقتی که شرط بندی میکنید یا قلیون میکشید ٫ همون آدمی که به پسر خاله کوچیکه و دوستهاش دیتینگ ادوایس میده باهاش شرط میبنده قرار میزاره قول میده که اولین بازیشون و از دست نده .
ولی عزیزه دلم تو بین دوستهای من داستان دیگریست . من نمیتونم به اونها توضیح بدم که پنج سال اخیر چه بر تو گذشته . میتونم بهشون بگم که رابطمون جدی نیست درست همونطوری که تو فکر میکنی . میتونم آروم به تو بگم که دختری روبروت نشسته دکترای تاریخ داره . مدرک فلسفه داره . داره فوق لیسانس مطلعات زنان میگیره . این یعنی با اونی که دکترای تاریخ داره بحث تاریخی نکن . با اون یکی که فلسفه خونده راجب نیچه حرف نزن .و تحت هیچ شرایطی بحث اورینتالیسم و اعدام و راه ننداز . عزیزم من میتونم وسط بحث دستم روی پات بکشم . انگشتهام و از زانوهات تا بالای پات بلغزونم که شاید بحث و ادامه ندی و بجای حرف زدن ببوسیم . ولی نمیتونم وقتی دخترک داره راجب انقلاب الجزیره و حمله های تروریسیتی با من حرف میزنه و تو یک کامنت بی ربط میدی من میتونم که لبخند بزنم و ببوسمت و بحث و قطع کنم ولی باور کن بیشتر از این با شناختی که از تو دارم بهت بر خواهد خورد .
میفهمم که اصولا تو برنامه های شبانه ما تو مستی و اصولا حال ماهم حال عادی نیست . میفهمم که تو درک نمیکنی چرا یک سری آدمی که حال عادی ندارن نشستن دارن راجب انقلاب الجزیره یا اتیکس حرف میزنند . میفهمم که رابطه من تو توی یک چهارچوب دیگه معنی میده . که دلایل من برای خواستن تو ربطی به تحصیلات تو نداره .
خواستن من بخاطر این نیست که تو باهوش ترین مردی هستی که من دیدم (‌قبول کمی بدجنسانه بود )‌ بخاطر اینکه وقتی چهار صبح لا به لای ملافه ها بهم میپیچیم و من از پسرک حرف میزنم تو قشنگترین نظرهای دنیا رو میدی نه بخاطر اینکه ۱۲ تا واحد تربیت کودک برداشتی فقط بخاطر اینکه پسرک و دوست داری . خواستن من بخاطر تمام شبهایی که تا صبح من و لای دستهات نگه داشتی که حس نکنم تنهام که باور کنم همه چیز سر جاشه . بخاطر روشهای احمقانه ات برای حل کردن مشکلات گاهی پیچیده منه .
و در جواب تمام شبهایی که بین بازوهای مردانه تو صبح شده از جایی در این رابطه وظیفه من شده مراقب ایگوی تو بودن . که احساس بدی نکنی لای سر و صدای دخترها که باورکنی اگر در پنج سال اخیر ماها درگیر مقاله ها و نمره هامون بودیم تو تجربه ای داشتی که هیچکدوم از ما زنده ازش بیرون نمیومد . و گاهی فقط گاهی تو خیلی مهم تر از انقلاب الجزیره یا کانت یا حمله های تروریسیتی یا ادوارد سعیدی .

No comments:

Post a Comment